چشم انتظار باران (منتظران ظهور)
لحظه لحظه بوى ظهور مى آید / عطر ناب گل حضور مى آید سبز مردى از قبیله عشق / ساده و سبز و صبور مى آید . . .

 

سر آغاز تبلور اخلاص,جوانمردی,شهادت و ایثار برای مردم خون گرم ایران مبارک





نوشته شده در تاريخ جمعه 1 مهر 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

 

 

 

 

 





ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ جمعه 1 مهر 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

 سلام بینندگان گرامی من از تاریخ 28/6/90 تا تاریخ 1/7/90 به خاطر رفتن به اردوی پنج روزه دوره تکمیلی نتوانستم اطلاعاتی را به وبلاگ بریزم و از این که شما در این چند روز از این وبلاگ تکراری را بازدید کرده اید ممنونم





نوشته شده در تاريخ جمعه 1 مهر 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی





نوشته شده در تاريخ شنبه 26 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

امام صادق(عليه السلام):

هر كه در حال انتظار امام مهدي (عج) بميرد

همچون كسي است كه با او و در خيمه او باشد ،

بلكه بالاتر مانند كسي است كه در كنار پيامبر خدا (ص) جنگيده باشد

بحار الانوارج52ص196





نوشته شده در تاريخ جمعه 25 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

بعضى خيال مى كنند اينكه افضل اعمال انتظار فرج است , به اين معناست كه انتظار داشته باشيم اما زمان

عجل الله تعالى فرجه با عده اى كه خواص اصحابشان هستند يعنى 313 نفر و عده اى غير خواص ظهور كنند ,

بعد دشمنان اسلام را از روى زمين بردارند , امنيت و رفاه و آزادى كامل را بر قرار كنند , آنوقت به ما بگويند

بفرمائيد ! ما انتظار چنين فرجى را داريم و مى گوئيم افضل اعمال هم انتظار فرج است ! ( يعنى بگير و ببند بده

به دست من پهلوان ) .

نه , انتظار فرج داشتن , يعنى انتظار در ركاب امام بودن و جنگيدن و احيانا شهيد شدن .

يعنى آرزوى واقعى وحقيقى مجاهد بودن در راه حق .

نه آرزوى اينكه تو برو كارها را انجام بده بعد كه همه كارها انجام شد و نوبت استفاده و بهره گيرى شد آنوقت من مى آيم ! مانند قوم موسي




ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

دلم شکستی وجانم هنوز چشم به راهت

شبی سیاهم ودر آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت وغمی نیست

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

زگرد راه برون آ که پیر دست به دیوار

به اشک وآه یتیمان دو دیده بر سر راهت

...........

جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید

بروی چون منی الحق دریغ چشم ونگاهت

برو به کنج خرابتت ای ندیم گدایان

تو بختت آن نه که راهی بود به خلوت شاهت

در انتظار تو میمیرم ودر این دم آخر

دلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت

.............

کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت

چه کوههای سلاطین که می شود پر کاهت

.............

خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری

تو ای شهریار خمیدی به زیر بار گناهت





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

برچسب ها: انتظار از دیدگاه مقام معظم رهبری

**وضعيت ايران در آن زمان چگونه بود؟

وقتي منافقان با كمك ارتش عراق حمله كردند، خط توسط ارتش عراق از منطقه قصرشيرين شكسته شده بود و عراقي‌ها سرپل ذهاب را گرفته و تا پادگان ابوذر هم پيشروي كرده و بخشي از آن را نيز تصرف كرده بودند.

ستون منافقان نيز از بين عراقي‌ها عبور كرده و آمده بودند تا«پاتاق» و از آنجا به كرند. مقاومتي هم جلوي آنها نبود و نيروها نتوانسته بودند به دليل شكسته شدن خط اصلي مقاومت كنند.

منافقان ساعت9:30 شب سوم مرداد به اسلام‌آباد رسيده و كشتار وسيعي از عناصر حزب‌اللهي،بسيجي، پاسداران و افراد مومن به انقلاب به راه انداختند و حتي به زخمي‌هاي بيمارستان اسلام‌آباد نيز رحم نكردند و آنها را شهيد كردند. بعد، از آنجا به سمت گردنه چهارزبر حركت كردند، اما آنجا با نيروهاي سپاه كه بعضي از آنها از بچه‌هاي قرارگاه رمضان و بخشي نيز از نيروهاي لشگر6 ويژه سپاه بودند، برخورد كردند و اين نيروها با كمك سپاه كرمانشاه آنها را متوقف كردند.

اينها توضيحاتي بود كه در قرارگاه به من توضيح داد وقتي توضيح دادند،همه دنبال اين بودند كه در لايه‌هاي گردنه اسد‌آباد و ديگر جاها كه منافقان دنبال آنها بودند، مانع ايجاد كنند.وضعيت كرمانشاه به هم ريخته بود. به سردار رشيد و شهيد صياد پيشنهاد انجام كار شناسايي دادم. موافقت شد و قرار شد من به همراه شهيد صياد شيرازي و مسول عمليات، آقاي شايقي با خودرو رفتيم پايگاه هوانيروز كرمانشاه و در آنجا سوار بر هلي‌كوپتر 214 تا نزديك چهارزبر رفتيم كه فرود بياييم.

اينجا اتفاقي افتاد كه به نظرم زنده ماندن ما در اين صحنه به خاطر امداد الهي بود.

**بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

براي اين كه هلي‌كوپتر از تيررس دشمن در امان بماند، در ارتفاع پايين حركت مي‌كرد،نزديك چهارزبر در حال نشستن بوديم كه به يكباره با سيم‌هاي برق فشار قوي مواجه شديم، خلبان هم متوجه نبود، من گفتم سيم‌هاي فشار قوي و شهيد صياد هم با دست، خلبان را متوجه كرد كه پيش روي ما مانع وجود دارد و هلي كوپتر را بكش بالا.

تا خلبان هلي‌كوپتر را بالا كشيد، يكي از اسكيت‌هاي هلي‌كوپتر به آخرين سيم برق فشار قوي گير كرد. من گفتم سقوط كرديم، اما گويا سيم برق نداشت و در حال پاره شدن بوده و در تماس با هلي‌كوپتر نيز به طور كلي پاره شد. به هر حال بعد از اين اتفاق، در گوشه چهار زير به زمين نشستيم و وضعيت را بررسي كرديم.


 




ادامه مطلب


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 شهريور 1390 توسط محمد سلیم آبادی فراهانی

طراحي قالب مذهبي
By salimhost & cluphost